سلام بر احباب و یاران.
بنده، مِشمِشالملوک، سوگولی حضرت ناصرم.
بیگمان شنیدهاید که اعلیحضرت همایون، بسیار به فرنگ میروند و باز مراجعت میفرمایند. در آن دیار هر متاعی هست، از آلات بخار گرفته تا آیینههای هزارچهره.
اما چه سود که احوال خزانهی همایونی در تنگنا افتاده و دخل و خرج چندان همداستان نیست. از این روی همایون صلاح دیدند هر بار که از فرنگ مراجعت فرمایند، متاعی اصیل و ارجینال با خود بیاورند، تا اندرون و اهل حرم از آن بهره برند و خرج روزانه به تدبیر آید.
اینک پرسی کدام متاع به طهران و اندرون رسد؟
یکی کپسول فیتو، که در فرنگ آن را به موی و رخسار سودمند دانند و زنان اندرون غبطهها خورند و نازها نمایند،
یکی لوسیون، دیگری شکلات فرنگی و قهوه. حتی نارگیل کلاژن که خاصیتی بس غریب روی پوست صورت دارد و هر یک مدعی است باید نصیب او شود،
و حتی فنجان مسافرتی موسوم به «ماگ نسپرسو»، که اهل فرنگ بدان قهوهی داغ خویش را در سفر نوشند. علی ایحال هر کدام به دیگری فخر فروشد که این عطری که دارم از فرنگ آمده و آن کرمی که به کار میبرم اصل است و اعلا و دیگری با افاده گوید: “ماگ فرنگی تنها در دست من رواست!”.
و من، مِشمِشالملوک، با تبسم و غنج، همه را به صلح و صفا میخوانم و عرض میکنم:
اگر شما نیز نیمروز بر ما گذر کنید و به جمع نیمروزیا بپیوندید، نصیبی از این نعمات قجریـفرنگی خواهید داشت.
که بی گمان نیمروز، بییاران به شب تار میماند.
اعلاحضرت همایونی، خود به شخصه در دکانهای فرنگ گشت زده و بهترین متاع اصل را پسندیده و از آنها به ایران زمین فرستاده.
بقچهات گر کوچک گر بزرگ، ما را ملالی نیست و در همراهی خرد میورزیم.
به همایون بسی اعتماد کن، اعلی حضرت بی درنگ خوش پسند بود